این مرد نمیدونه که دیروز، چقدر به آرامش ذهن من کمک کرد...

حالا حدود یک روزه که با خودم صادق ترم و توی این صداقت، ترس از دست دادن این مرد هم هست؛ اما حالا این رو هم میدونم که تمامی روابط، یک پایانی دارند؛ حالا توی این نوع از روابط، یا آدمها به تفاهم نمیرسن و باهم خداحافظی میکنن، یا ازدواج میکنن و یه جا از هم جدا میشن، و یا در بهترین و جاودانه ترین حالت ممکن، همه چی خوب پیش میره تا اونجاییکه مرگ اونها رو از هم جدا میکنه. به هرحال... آدم باید شهامت زندگی کردن و عشق ورزیدن رو داشته باشه؛ من نمیخوام با این ترس های کودکانه زندگی کنم و... تلاش کردن رو به ترسیدن ترجیح میدم!